گنجور » ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۰ - آب حیات
آب حیات است پدر سوخته حَبِّ نبات است پدر سوخته وه چه سیه چرده و شیرین لب است چون شکلات است پدر سوخته آب شود گر به دهانش بری توت هرات است پدر سوخته تا بتوانیش بگیر و بکن صَوم و صَلات است پدر سوخته می نرسد جز به فرومایگان خمس و زکات است پدر سوخته سخت بود ره به دلش یافتن حصن کلات است پدرسوخته تنگ دهان، موی میان، دل سیاه عین دوات است پدر سوخته